حلما

سلام برتو که بعدازشهادت مادر
نشست گرد یتیمی به صورتتزینب
سلام برتو وآن دم که گریه ها کردی
کنار بستر بابای مضطرت زینب
سلام بر تو وآن مقتدای مظلومی
که پاره های جگرگشت قاتلتزینب
سلام بر تو وآن دست مهربان حسین
که داد تاب وتوان تحملت زینب
سلام برتو وآن دختران که میدیدند
میان خیمه و آتش دویدنت زینب
سلام ما به تو ولعنت خدا به یزید
که کرد باغضبش بی برادرت زینب
سلام برتو وآن دخت بی پناه ویتیم
که شب زناقه فتاد آن کبوترت زینب
سلام برتو سفرکرده در چهل منزل
کنار راس شریف برادرت زینب
سلام برتو وآن گریه های نیمه شبت
به وقت نافله هاینشسته ات زینب
سلام برتو ونفرین حق برآن قومی
که زخمهازده برروح وپیکرت زینب
سلامبرتوکه بودی براه کوفهوشام
هماره یاد گلستان پرپرت زینب
سلام برتو ولبهایغرق خون حسین
که بود طشت طلا در برابرت زینب
سلام برتو وآن نازدانه در دل شب
که شد فدای پدر آن مدافعتزینب
سلام برتو ولعنت بر آن جماعت شوم
که ناظرند به رنج واسارتت زینب
سلام برتو دهیم از کنار هیئتتان
که اشک ما به غمت شد زیارتت زینب
سلام برتو دهد (میثمی)بشوق دمشق
امید دارد و گیرد شفاعتت زینب